
تعداد نشریات | 31 |
تعداد شمارهها | 379 |
تعداد مقالات | 3,698 |
تعداد مشاهده مقاله | 4,734,392 |
تعداد دریافت فایل اصل مقاله | 5,268,526 |
بی خانمانی: محصول سیاستهای مسکن و نابرابری توزیعی ثروت در شهر کرج | ||
زیست سیاست و توسعه | ||
مقالات آماده انتشار، پذیرفته شده، انتشار آنلاین از تاریخ 19 مهر 1404 | ||
نوع مقاله: مقاله پژوهشی | ||
شناسه دیجیتال (DOI): 10.22034/jbpd.2025.144431.1022 | ||
نویسندگان | ||
حسین دهقان* 1؛ نازیلا عابدیان شهرکی2؛ طلیعه خادمیان3 | ||
1استادیار، گروه جامعهشناسی، دانشکده علوم اجتماعی، دانشگاه آزاد تهران شمال، تهران، ایران. | ||
2دانشجوی دکتری، گروه جامعه شناسی، دانشکده علوم اجتماعی،دانشگاه آزاد تهران شمال، تهران، ایران. | ||
3استادیار، گروه جامعهشناسی، دانشکده علوم اجتماعی، دانشگاه آزاد تهران شمال، تهران، ایران . | ||
چکیده | ||
هدف: پژوهش حاضر با تمرکز بر کلانشهر کرج، به بررسی نقش سیاستهای مسکن دولت و نابرابری توزیعی ثروت در شکلگیری و تداوم پدیدهی بیخانمانی میپردازد. برخلاف دیدگاههای رایجی که بیخانمانی را نتیجهی سستی، ناکارآمدی یا حتی انتخاب فردی میدانند، این مطالعه بر عوامل ساختاری، اجتماعی و اقتصادی تأکید دارد. اهمیت این موضوع از آن جهت است که بیخانمانی نه تنها بهعنوان یکی از بارزترین نشانههای فقر شهری مطرح است، بلکه پیامدهای آن بر حوزههای سلامت عمومی، امنیت اجتماعی، کرامت انسانی و توسعه پایدار نیز گسترده است. کلانشهر کرج به دلیل موقعیت جغرافیایی و اقتصادی خود، مقصد بسیاری از مهاجران داخلی است. رشد سریع شهرنشینی، کمبود مسکن مقرونبهصرفه، ضعف سیاستهای حمایتی و افزایش شکاف طبقاتی، شرایطی را فراهم آورده که این شهر به یکی از کانونهای اصلی بروز بیخانمانی در کشور تبدیل شود. از این منظر، انتخاب کرج برای مطالعهی حاضر میتواند تصویری روشن از چالشهای ملی در حوزهی مسکن و عدالت اجتماعی ارائه کند. هدف اصلی پژوهش، شناسایی رابطهی مستقیم بین کیفیت و کارآمدی سیاستهای مسکن از یک سو و میزان نابرابری توزیعی ثروت از سوی دیگر با نرخ و شدت بیخانمانی در این شهر است. روش: مطالعهی حاضر به روش کمی و با استفاده از طرح پیمایشی انجام شده است. جامعهی آماری شامل افراد بیخانمان مقیم در گرمخانههای شهر کرج (میدان قدس، حصارک بالا، پارک چمران و مصلی) و همچنین افرادی است که در پارکها، چادرها، بومهای اجارهای و گورها زندگی میکنند. حجم نمونه بر اساس فرمول کوکران ۳۵۰ نفر تعیین شد که بخشی از طریق نمونهگیری خوشهای احتمالی و بخشی از طریق نمونهگیری هدفمند انتخاب شدند. ابزار گردآوری دادهها پرسشنامهای محققساخته بر پایهی طیف پنجگزینهای لیکرت بود. برای تحلیل دادهها از آزمونهای آماری پیرسون و رگرسیون چندمتغیره با نرمافزار SPSS استفاده شد. اعتبار پرسشنامه با نظر خبرگان و آزمونهای مقدماتی تأیید شد و پایایی آن از طریق آلفای کرونباخ (بیش از ۰.۸) مناسب تشخیص داده شد. یافتهها: بر اساس یافتههای توصیفی این تحقیق، ۷۴ درصد پاسخگویان مرد بودند و تنها ۲۳ درصد زنان را تشکیل میدادند؛ همچنین ۳ درصد تراجنسیتی گزارش شدند. از نظر تحصیلات، نزدیک به ۶۰ درصد زیر دیپلم بودند که نشاندهندهی سطح پایین تحصیلی در میان بیخانمانها است. گروه سنی غالب بین ۳۰ تا ۵۰ سال بود که بیشترین فشار اقتصادی و مسئولیتهای خانوادگی را به همراه دارد. از نظر وضعیت اشتغال، حدود ۵۲ درصد دارای شغل با درآمد متغیر و ناپایدار بودند، ۲۲ درصد کاملاً بیکار و تنها ۲۰ درصد دارای شغل ثابت بودند. از لحاظ وضعیت سلامت، ۴۵ درصد از اعتیاد رنج میبردند، نزدیک به ۱۰ درصد بیماریهای روانی داشتند و حدود ۱۷ درصد با بیماریهای جسمی دیگر مواجه بودند. نکته قابلتوجه این بود که اکثریت افراد (بیش از ۹۰ درصد) دارای خانوادهی درجه یک و ۶۴ درصد دارای فرزند بودند؛ این نشان میدهد که بیخانمانی لزوماً به معنای انزوا و گسست کامل از خانواده نیست، بلکه گاه خانوادهها نیز درگیر شرایط ناپایدار سکونتی هستند. بر اساس یافتههای استنباطی این پژوهش، دولت مستقیم بر سیاستهای مسکن تأثیرگذار است. بطوریکه بر اساسیافتهها، سیاستهای مسکن دولت رابطهای معنادار با کاهش بیخانمانی دارد. ضریب تعیین این متغیر ۰.۱۵۵ بود؛ به این معنا که سیاستهای حمایتی و نظارتی دولت بر بازار مسکن (مانند کنترل قیمتها، ارائه وامهای کمبهره و حمایت از خانهاولیها) میتواند حدود ۱۵ درصد از تغییرات بیخانمانی را توضیح دهد. همچنین نابرابری توزیعی ثروت، اثرگذاری بیشتری نسبت به سیاستهای مسکن داشت و ضریب تعیین آن ۰.۲۴۷ محاسبه شد. یافتهها نشان داد هر چه شکاف طبقاتی و تمرکز منابع در دست گروهی محدود افزایش یابد، احتمال بیخانمانشدن افراد بیشتر میشود. تحقیق حاضر بهروشنی نشان میدهد که بیخانمانی محصول ساختارهای اجتماعی و اقتصادی است و نه صرفاً ناشی از ضعف فردی یا انتخاب شخصی. این نتیجه همسو با نظریههای ساختاری-کارکردی است که فقر و بیخانمانی را بهعنوان پدیدههایی کارکردی در نظام سرمایهداری تحلیل میکنند. همچنین با دیدگاه مارکسیستی دربارهی تضاد طبقاتی و نقش سرمایهداری در بازتولید نابرابری همخوانی دارد. از سوی دیگر، نظریهی «پریکاریات» گای استندینگ در این تحقیق انعکاس یافته است؛ طبق این نظریه، سیاستهای نئولیبرالی و جهانیشدن اقتصاد منجر به گسترش «کار ناپایدار» و کاهش امنیت شغلی و مسکن شدهاند. یافتههای پژوهش نیز نشان داد که بخش بزرگی از بیخانمانها شغلهای موقت و بیثبات دارند که توانایی تأمین مسکن پایدار را از آنان سلب کرده است. همچنین، تحلیل نتایج با رویکرد فوکویی نشان میدهد که انگ اجتماعی بیخانمانی، بهعنوان ابزاری برای کنترل اجتماعی عمل میکند. در این نگاه، بیخانمانها بیشتر بهعنوان «افراد ناکارآمد و سربار» تلقی میشوند تا قربانیان ساختارهای نابرابر اقتصادی و اجتماعی. این برداشت، موجب کاهش همدلی عمومی و انفعال سیاستگذاران میشود. نتیجه: سیاستهای مسکن کارآمد میتوانند سهم قابلتوجهی در کاهش بیخانمانی ایفا کنند. برنامههایی مانند تثبیت قیمت مسکن، کنترل اجارهبها، ارائه وامهای قرضالحسنه و حمایت ویژه از گروههای آسیبپذیر از جمله سیاستهای مؤثر هستند. برای مقابله با این بحران، ترکیبی از اقدامات ساختاری و حمایتی ضرورت دارد، از جمله؛ ساخت مسکن ارزانقیمت و تأمین مالی پایدار برای گروههای کمدرآمد، تقویت سیاستهای رفاهی و آموزش مهارتهای شغلی،، همکاری دولت، نهادهای مدنی و بخش خصوصی برای کاهش شکاف طبقاتی و جمعآوری و تحلیل مستمر دادهها برای برنامهریزی دقیقتر. در مجموع میتوان گفت که بیخانمانی در کلانشهر کرج نه یک پدیده فردی، بلکه نتیجهی مستقیم نابرابری اجتماعی و ضعف سیاستهای مسکن است. برای کاهش این معضل، تغییر رویکرد در سیاستگذاریهای مسکن و بازتوزیع عادلانهتر منابع ضرورت دارد. تجربهی کرج میتواند الگویی برای سایر شهرهای ایران باشد که با چالش مشابه روبهرو هستند. در نهایت، تنها با اصلاحات ساختاری و تقویت سیاستهای عدالتمحور است که میتوان گامهای مؤثری در جهت کاهش بیخانمانی برداشت. | ||
کلیدواژهها | ||
بیخانمانی؛ سیاستهای مسکن؛ نابرابری توزیعی ثروت؛ شکاف طبقاتی؛ عدالت اجتماعی؛ کلانشهر کرج | ||
مراجع | ||
| ||
آمار تعداد مشاهده مقاله: 6 |